خسته تر از همیشه

مثل همیشه خسته ام خسته ام ...اری خسته تر از همیشه

p align="center"> صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

 

 

غریبه ای یه وقت نیاد

صدای عشقمو نخواد

یا توی خلوت دلم

بدون دعوتی نیاد

دلم میخواد نبینمش

اون روزی که گریه میاد

آهسته آهسته میگم

کسی ازم بدش نیاد

از غم و غصه نمی گم

یه وقت صدایی در نیاد

گفته شده شادی کنم

از گریه ام هیچ نشه یاد

گفتن اگه زاری کنم

می برنم زودی زیاد

ای خدا زاری می کنم

تا خنده رو بدی بم یاد

گریه نباید بکنم

تا گریه هست خنده نیاد

بدون گریه نتونم

به این میگن یه اعتیاد

بدون گریه داغونم

با گریه هام نفس میاد

خدا دارم تموم میشم

انگار بردی منو ز یاد

منم دارم حروم می شم

خاطره هام رفته به باد

هیچکی بهم امون نداد

جواب عشقمو نداد

آدمک رفته به باد

ندای عشقشو سر داد

اون که همش گریه می کرد

گریه هاشم نموند به یاد

گریه شده بود خنده هاش

به خنده هاش گریه می داد

این آدم غمگین ما

جز گریه هیچ نداره یاد

تو این غمو غصه ی سرد

خنده برام شده یه درد

نمی تونم خنده کنم

بهم بگین آدم بد

اونا بهونه می کنن

گریه رو بم زهرمی کنن

چرااونا نمی دونن

اینجا فقط یه مهمونن

غریبه ای یه وقت نیاد

صدای عشقمو نخواد

یا توی خلوت دلم

بدون دعوتی نیاد

 

 

نوشته شده در 31 خرداد 1389برچسب:,ساعت 3:25 قبل از ظهر توسط ارتیمیس| |

p align="center"> صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست ...

تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست ...

تنهایی را دوست دام زیرا تجربه كردم ...

 تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست....

تنهایی را دوست دارم زیرا.... در كلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست

و انتظار كشیدنم را پنهان خواهم كرد

 
 

 

2jee9hl.gif

 پي         
            يداداست هنوز شقايق نشدي ...‏‏هنوز شقايق نشدي     
            يعني که تو هيچ وقت عاشق نشدي ...

       زرد است که لبريز حقايق شده است ...
            تلخ است که با درد موافق شده است ... شاعر نشدي وگر نه مي فهميدي ...
                      پاييز بهاريست که عاشق شده است
dت...‏‏
               

نوشته شده در 27 خرداد 1389برچسب:,ساعت 4:34 قبل از ظهر توسط ارتیمیس| |

p align="center"> صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

 

نه از خاکم نه از بادم نه در بندم نه آزادم نه آن لیلاترین مجنون نه شیرینم نه فرهادم فقط مثل تو غمگینم فقط مثل تو دلتنگم اگر آبی تر از آبم اگر همزاد مهتابم بدون تو چه بی رنگم بدون تو چه بی تابم

.....................................................................

نوشته شده در 27 خرداد 1389برچسب:,ساعت 3:41 قبل از ظهر توسط ارتیمیس| |

p align="center"> صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

 

دستانم گرمي دستانت را مي خواهد پس دستانم را به تو ميدهم

 

قلبم تپش قلبت را مي خواهد پس قلبم را به تو ميدهم

 

چشمانم نگاه زيبايت را مي خواهد پس نگاهم از آن توست

 

عشقم تمامي لحظات تو را مي خواهند وبراي با تو بودن دلتنگي ميکنند

 

دل من همانند آسمان ابري از دوري تو ابري است

 

درخشش چشمانم همانند خورشيد درخشان انتظار چشمانت را مي کشند

 

پس بدان اگر پروانه سوختن شمع را فراموش کند من هرگزفراموشت نخواهم کرد.

 

عاشـــــــقـــــــــانـــــــه دوســــــتت خواهــــــــــم داشـــــــــــت.
 

 

 

 

 

 

 

 

نوشته شده در 25 خرداد 1389برچسب:,ساعت 5:37 بعد از ظهر توسط ارتیمیس| |

p align="center"> صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

 

گفتمش : دل می خری ؟

برسید چند؟

گفتمش : دل مال تو، تنها بخند !

خنده کرد و دل زدستانم ربود

تا به خود باز آمدم او رفته بود

دل ز دستش روی خاک افتاده بود

جای بایش روی دل جا مانده بود ...................................................................................................**************............

به چشماي خودت قسم
ديگه بهت نمي رسم
وصال تو خياليه
واي كه دلم چه حاليه
بازياي عروسكي
آخ كه چه حيف شد كودكي
يه كم برس باز به خودت
مي خوام بيام تولدت
اونوقتا اينجوري نبود
راهت به اين دوري نبود
حالا كه عاشقت شدم
نيستي ديگه مال خودم
پاييز چه فصل زرديه
عاشقيم چه درديه
گم شده باز بادبادكم
تو نمي ياي به كمكم ؟
مي خوام دستاتو بگيرم
تو بموني من بميرم
عاشقي ام نوبتيه
آخ كه چه بد عادتيه
من نگرانم واسه تو
قبله ي ديگران نشو
اشكم به اين زلاليه
دل تو از من خاليه
تو مه عشق تو گمم
هلاك يه تبسم
تو شدي مال ديگري
چه جور دلت اومد بري
قفلا كه بي كليد شدن
چشا به در سفيد شدن
چه امتحان خوبيه
دوريت عجب غروبيه
بارون شديده نازنين
از تو بعيده نازنين
خاطره رو جا نذاري
باز من و تنها نذاري
اونوقتا مهمونت بودم
دنيا رو مديونت بودم
اونقتا مجنونم بودي
كلي پريشونم بودي
قصه حالا عوض شده
صحبت يه تولده
قلبت رو دادي به كسي
يه كم واسم دلواپسي
مي ترسي كه من بشكنم
پشت سرت حرف بزنم
من مني كه بوسيدمت
تو اون غروب كه ديدمت
تو واسه من ناز مي كني
ناز مي كشم باز مي كني ؟
اين رسمشه نيلوفرم
من كه ازت نمي گذرم
ستارمون يادت مي ياد
دلواپسم خيلي زياد
فقط تماشا مي كني
بعد عشق و حاشا مي كني
مي گي گذشت گذشته ها
چه راحتن فشرته ها
سر به سرم كه نذاري
بگو يه كم دوسم داري ؟
نمي موني من مي مونم
ميري يه روزي مي دونم
اولا مهربونترن
اونايي كه همسفرن
اشك منم كه جاريه
نگه دار يادگاريه
مي سپرمت دست خدا
يه كم دوستم داشتي بيا

 

نوشته شده در 25 خرداد 1389برچسب:,ساعت 5:32 بعد از ظهر توسط ارتیمیس| |

p align="center"> صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

 

نوشته شده در 25 خرداد 1389برچسب:,ساعت 5:26 بعد از ظهر توسط ارتیمیس| |

p align="center"> صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

 


 
  غروبه وابریه باز آسمون،می خوای بری من می گم این جا بمون،حیفه بری، تلخ که من بمونم،بازم بمون قصه موندن بخون،با تو غروب خوب وتماشاییه،بی تو غم انگیز مثل تنهایه،صدات برای این همیشه عاشق قشنگترین صدای لالاییه،غم رو دلم پا می ذاره وقتی که اون روزای گمشده یادم می یاد،ما دوتا هم صدای عاشق بودیم،تو کوچه باغو توی دستای باد...روزا و لحظه های خوبی داشتیم،پا روی غصه،روی غم می زاشتیم.تو خوب و مهربون تو عاشق بودی،تو پاکی مثل یک شقایق بودی.اما حالا سکوت سنگین تو غصه ای روی غصه هام می زاره،می خوای بری اما بمون نگاه کن...پشت دریچه صدای بهاره...
 

 

نوشته شده در 25 خرداد 1389برچسب:,ساعت 5:3 بعد از ظهر توسط ارتیمیس| |

p align="center"> صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

اين روزا عادت همه رفتنو دل شکستنه
درد تمام عاشقا پاي کسي نشستنه
اين روزا مشق بچه هايه صفحه آشفتگيه
گرداي روي آينه فقط غم زندگيه
اين روزا درد عاشقا فقط غم نديدنه
مشکل بي ستاره ها يه کم ستاره چيدنه
اين روزا کار گلدونا از شبنمي تر شدنه
آرزوي شقايقا يه کم کبوتر شدنه
اين روزا آسمونمون پر از شکسته باليه
جاي نگاه عاشقت باز توي خونه خاليه
اين روزا کار آدما دلاي پاک رو بردنه
بعدش اونو گرفتنو به ديگري سپردنه
اين روزا کار آدما تو انتظار گذاشتنه
ساده ترين بهونشون از هم خبر نداشتنه
اين روزا سهم عاشقا غصه و بي وفائيه
جرم تمومشون فقط لذت آشنائيه
اين روزا چشماي همه غرق نياز و شبنمه
رو گونه هر عاشقي چند قطره بارون غمه
اين روزا قصه ها همش قصه دل سوزوندنه
خلاصه حرف همه پس زدن و نموندنه

نوشته شده در 24 خرداد 1389برچسب:,ساعت 6:22 بعد از ظهر توسط ارتیمیس| |

p align="center"> صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

 

اگه دیدی بعض کردی ولی دل گریه کردن پیدا نکردی اگه دنبال جای میگشتی که داد بزنی ...........بدون دل خدا برات تنگ شده میخواهد که صداش کنی!!!

نوشته شده در 24 خرداد 1389برچسب:,ساعت 1:35 بعد از ظهر توسط ارتیمیس| |



قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت