خسته تر از همیشه

مثل همیشه خسته ام خسته ام ...اری خسته تر از همیشه

p align="center">

 

يك داستان پندآموز
تنها بازمانده يك كشتي شكسته به جزيره كوچك خالي از سكنه افتاد.
او با دلي لرزان دعا كرد كه خدا نجاتش دهد و اگر چه روزها افق را به دنبال ياري رساني از نظر مي گذارند، اما كسي نمي آمد.
سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره ها كلبه اي بسازد تا خود را از عوامل زيان بار محافظت كند و داراييهاي اندكش را در آن نگه دارد.
اما روزي كه براي جستجوي غذا بيرون رفته بود، به هنگام برگشتن ديد كه كلبه اش در حال سوختن است و دودي از آن به آسمان مي رود. متاسفانه بدترين اتفاق ممكن افتاده و همه جيز از دست رفته بود.
از شدت خشم و اندوه درجا خشك اش زد............ فرياد زد: ' خدايا چطور راضي شدي با من چنين كاري كني؟'
صبح روز بعد با صداي بوق كشتي اي كه به ساحل نزديك مي شد از خواب پريد. كشتي اي آمده بود تا نجاتش دهد.
مرد خسته، از نجات دهندگانش پرسيد: شما از كجا فهميديد كه من اينجا هستم؟
آنها جواب دادند: ما متوجه علائمي كه با دود مي دادي شديم.
وقتي كه اوضاع خراب مي شود، نااميد شدن آسان است. ولي ما نبايد دلمان را ببازيم..........
چون حتي در ميان درد و رنج دست خدا در كار زندگي مان است.
پس به ياد داشته باش ، در زندگي اگر كلبه ات سوخت و خاكستر شد، ممكن است دودهاي برخاسته از آن علائمي باشد كه عظمت و بزرگي خداوند را به كمك مي خواند

 تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری چهارم www.pichak.net كليك كنيد

.پسر بچه اي يك برگ كاغذ به مادرش داد.
مادر كه در حال آشپزي بود ، دستهايش را با حوله تميز كرد و نوشته را با صداي بلند خواند.
او نوشته بود :

صورتحساب !!!
كوتاه كردن چمن باغچه 5.000 تومان
مراقبت از برادر كوچكم 2.000 تومان
نمره رياضي خوبي كه گرفتم 3.000 تومان
بيرون بردن زباله 1000 تومان
جمع بدهي شما به من :12.000 تومان !

مادر نگاهي به چشمان منتظر پسرش كرد، چند لحظه خاطراتش را مرور كرد و سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب اين را نوشت:

بابت 9 ماه بارداري كه در وجودم رشد كردي هيچ
بابت تمام شبهائي كه به پايت نشستم و برايت دعا كردم هيچ
بابت تمام زحماتي كه در اين چند سال كشيدم تا تو بزرگ شوي هيچ
بابت غذا ، نظافت تو ، اسباب بازي هايت هيچ
و اگر شما اينها را جمع بزني خواهي ديد كه : هزينه عشق واقعي من به تو هيچ است

وقتي پسر آن چه را كه مادرش نوشته بود خواند چشمانش پر از اشك شد ودر حالي كه به چشمان مادرش نگاه مي كرد.
گفت: مامان ... دوستت دارم

آنگاه قلم را برداشت و زير صورتحساب نوشت: قبلاً بطور كامل پرداخت شده !!!

نتيجه گيري اخلاقي :
قابل توجه اونهائي كه فكر ميكنند مرور زمان آنها را بزرگ كرده و حالا كه هيكل درشت كردند خدا را هم بنده نيستند.
بعضي وقتها نيازه به اين موارد فكر كنيم ...
كساني كه از خانواده دور هستند شايد بهتر درك كنند.

نتيجه گيري منطقي:
جايي كه احساسات پا ميذاره منطق كور ميشه!!!
مادر متوجه نشد كه پسرش داره سرش كلاه ميذاره : جمع بدهي ميشه 11.000 تومان نه 12.000 تومان !!!


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد
نميدانم پس از مرگم چه خواهد شد/نميخواهم بدانم كوزه گر از خاك اندامم چه خواهد ساخت/ولي من سخت مشتاقم كه از خاك گلويم سوتكي سازند به دست كودكي مشتاق و بازيگوش/ كه او هر دم و پي در پي / دم گرم گلويش در گلويم سخت بفشارد/ و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد/ بدين سان بشكنداو اين سكوت مرگبارم را ( دكتر شريعتي)

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

عشق روياييه من تو آسمونا خونشه ... اون حقيقت نداره اما دلم ديوونشه



روي ابرا ميشينه به من اشاره ميكنه ... شب و آسمونمو پر از ستاره ميكنه



نكنه برنجي از من عشق آسمونيه من ... بذار فكر كنن دروغي آخه آدما حسودن...



نميخوام برنجي از من عشق آسموني من ... بذار فكر كنن دروغي آخه آدما حسودن...



نميخوام كسي بفهمه كه دل رو به تو باختم ... بذار فكر كنن كه عشقو تو روياهام شناختم



نميخوام كسي بدونه تويي عمري سايه بونم ... اگه شاخه هات بشكنه ديگه باقي نمي مونم



وقتي دلتنگ توام خيره ميشم به آسمون ... تو بيا اين شعرعاشقونتو واسم بخون







عشق روياي من تو آسمونا خونشه ... تو چه باشي چه نباشي دل من ديوونته....


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد
چگونه حرص پدر و مادر را در بياوريم؟! (طنز)




پدر و مادر مخلوقات بسيار دوست داشتني، عزيز و نازنيني هستند كه بايد خيلي خيلي زياد قدرشان را بدانيم. اما نمي دانم چرا اين قدر اذيت كردن آن ها كيف دارد! شايد به اين دليل است كه آن ها تنها كساني هستند كه هرقدر شما اذيتشان كنيد، باز هم شما را دوست خواهند داشت. بنابراين پيشنهادات پايين را در مورد درآوردن حرص والدينتان به كار ببنديد و مطمئن باشيد كه آن ها هميشه شما را بيش از هر كس ديگر شما را دوست خواهند داشت.

1. سعي كنيد همواره در مقابل دود سيگار دوستانتان قرار بگيريد، به طوريكه از فاصله 100 متري هم لباستان بوي سيگار بدهد و بعد با همين وضعيت به خانه برويد و نزديك پدر و مادرتان بنشينيد. براي اطمينان از ناراحت شدن آن ها سعي كنيد چند نخ سيگار همواره در جيب لباس هاي چرك خود بگذاريد!

2. هميشه به مادرتان اين نكته را يادآوري كنيد كه هر وقت دخترخاله تان را مي بينيد ياد شامپانزه هاي آفريقايي مي افتيد و به پدرتان هم بگوييد هيكل دخترعمويتان شبيه هيكل "مهاتما گاندي" مي باشد!

3. سوئيچ ماشين پدرتان را و يا اگر هم توانستيد مادرتان برداريد و در اسرع وقت اتومبيل نازنينشان را به نزديك ترين تير برقي كه ديديد، بكوبانيد!

4. به آن ها بگوييد كه عضو جنبش سبز هستيد و هر روز در ميادين ونك، فاطمي و وليعصر با لباس شخصي ها درگير مي شويد و همين روزهاست كه بازداشت شويد.

5. با پيرزن فضول همسايه كه هميشه در كارهاي شما سرك مي كشد و به والدينتان راپورت مي دهد درگير شويد و كارهايي كنيد كه آبروي پدر و مادرتان در جمع همسايگان بريزد. مثلاً با اسپري روي درب خانه پيرزن شكلك بكشيد، تمام كفش هايش را سوراخ كنيد، آنتن روي پشت بامش را بشكنيد، لباس هاي روي بندش را پاره كنيد و اگر دل خيلي پري داريد از ديوار خانه اش بالا برويد و به يخچال يا ديگ آبگوشتش ناخونك بزنيد!

6. خريدهاي پيرمرد همسايه تان را كه لنگان لنگان و به زحمت از سركوچه مي آورد، به بهانه ي كمك كردن بگيريد و همه را در سطل زباله سر كوچه بريزيد!

7. هر روز و به هر نحوي شده كتك مفصلي به پسر همكار پدرتان بزنيد.

8. اگر مادرتان مثلا معلم بود، برويد سر كيفش و همه برگه هاي امتحاني دانش آموزان را صحيح كنيد.(به همه بيست بدهيد!)

9. دور از چشم مادرتان توي قابلمه غذا مقادير متنابهي نمك و فلفل بريزيد و موقع سرو غذا از خانه جيم شويد.

10. يك هفته به خانه دوستتان برويد و موبايل خود را خاموش كنيد تا والدينتان نگران شوند. بعد كه برگشتيد به آن ها بگوييد كه يادم رفت تماس بگيرم.

11. يك وصيت نامه بنويسيد و آن را روي يخچال خانه بچسبانيد و به پدر و مادرتان بگوييد كه در خواب ديده ايد به زودي به بيماري سرطان خون مبتلا خواهيد شد و خواهيد مرد.

12. به آن ها تأكيد كنيد كه هرگز در امتحان كارشناسي ارشد شركت نخواهيد كرد و قصد داريد در آينده شاعر شويد!

13. يك روز كه آن ها در خانه نيستند، بخشي از خانه را به آتش بكشيد و سپس به طور همزمان به آتش نشاني و پدر و مادرتان زنگ بزنيد تا به خانه بيايند!

14. در حضور آن ها خود را به زمين بياندازيد و تظاهر كنيد كه به بيماري صرع مبتلا هستيد.

15. يك سگ بسيار بزرگ بخريد و آن را به داخل خانه و روي ميز ناهارخوري بياوريد و به سگ موردنظر بگوييد كه به بابا و مامان سلام كن عزيزم!

16. به آن ها بگوييد كه يك سال قبل و بدون اطلاعشان با يك زن بيوه كه هفت بچه دارد ازدواج كرده ايد و فرزند خودتان هم تازه به دنيا آمده!

17. هر روز صبح از آن ها بپرسيد كه آيا بچه واقعي آن ها هستيد يا نه؟ و اينطور وانمود كنيد كه بايد از اين موضوع اطمينان حاصل كنيد كه در بيمارستان شما را با نوزاد ديگري عوض نكرده اند؟!

18. هر شب بعد از اين كه از سر كار برگشتيد چندين DVD خفن در كامپيوتر بگذاريد، درب اتاق را ببنديد و تا سپيده صبح با صداي بلند به تماشاي آن ها مشغول شويد.

19. موقع تحويل سال نو، جشن تولد افراد خانواده، مهماني ها و تعطيلاتي كه حضور شما را در خانه پيش بيني كرده اند همينطور الكي خانه را ترك كنيد و با دوستانتان به جزيره كيش برويد.

20. به دوستتان بسپاريد كه از تلفن عمومي به خانه زنگ بزند و خبر دهد كه شما تصادف كرده و ضربه مغزي شده ايد و هم اكنون در كما به سر مي بريد. بعد به طور ناگهاني وارد خانه شويد.

پي نوشت: موارد بالا همه شوخي بود. بايد خيلي بي رحم و بي عاطفه باشيد كه اون تخلفات انظباطي ناجور رو روي پدر و مادرتون امتحان كنيد. (تذكر جهت افرادي كه از سر شيطنت هم كه شده بعضي وقتا ميزنن تو خط يه همچين كارايي) ولي راستي راستي مبادا به آن ها عمل كنيد ... بابا همش شوخي بود. نكنيد اين كارها را وگرنه طولي نمي كشه كه دچار عذاب وجدان ميشيد و منم از عذاب آه و نفرين اونا بي نصيب نمي مونم از من گفتن بود حالا خود دانيد ...
تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

يكي از دبيرستان هاي تهران هنگام برگزاري امتحانات سال ششم دبيرستان به عنوان موضوع انشا اين مطلب داده شد كه 'شجاعت يعني چه؟' محصلي در قبال اين موضوع فقط نوشته بود : 'شجاعت يعني اين' و برگه ي خود را سفيد به ممتحن تحويل داده بود و رفته يود ! اما برگه ي آن جوان دست به دست دبيران گشته بود و همه به اتفاق و بدون ...استثنا به ورقه سفيد او نمره 20 دادند فكر ميكنيد اون دانش آموز چه كسي مي تونست باشه؟
دكتر شريعتي تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

طفلي پرسيد عشق چيست :
دختري گفت: اولش رويا
آخرش بازي است و بازيچه
مادرش گفت: عشق يعني رنج
پينه و زخم و تاول كف دست
...پدرش گفت: بچه ساكت باش
بي ادب! اين به تو نيامده است
رهروي گفت: كوچه اي بن بست
سالكي گفت: راه پر خم و پيچ
در كلاس سخن معلم گفت:
عين و شين است و قاف، ديگر هيچ
دلبري گفت: شوخي لوسي است
تاجري گفت: عشق كيلو چند؟
مفلسي گفت: عشق پر كردن
شكم خالي زن و فرزند
شاعري گفت: يك كمي احساس
مثل احساس گل به پروانه
عاشقي گفت: خانمان سوز است
بار سنگين عشق بر شانه
شيخ گفتا:گناه بي بخشش
واعظي گفت: واژه بي معناست
زاهدي گفت: طوق شيطان است
محتسب گفت: منكر عظما ست
قاضي شهر عشق را فرمود
حد هشتاد تازيانه به پشت
جاهلي گفت: عشق را عشق است
پهلوان گفت: جنگ آهن و مشت
رهگذر گفت: طبل تو خالي است
يعني آهنگ آن ز دور خوش است
ديگري گفت: از آن بپرهيزيد
يعني از دور كن بر آتش دست
چون كه بالا گرفت بحث و جدل
توي آن قيل و قال من ديدم
طفل معصوم با خودش مي گفت:
من فقط يك سوال پرسيدم

 تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

 خدايا كفر نمي‌گويم،

پريشانم،

چه مي‌خواهي‌ تو از جانم؟!

مرا بي ‌آنكه خود خواهم اسير زندگي ‌كردي.

خداوندا!

اگر روزي ‌ز عرش خود به زير آيي

لباس فقر پوشي

غرورت را براي ‌تكه ناني

‌به زير پاي‌ نامردان بياندازي‌

و شب آهسته و خسته

تهي‌ دست و زبان بسته

به سوي ‌خانه باز آيي

زمين و آسمان را كفر مي‌گويي

مي‌گويي؟!

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

خداوندا!

اگر در روز گرما خيز تابستان

تنت بر سايه‌ي ‌ديوار بگشايي

لبت بر كاسه‌ي‌ مسي‌ قير اندود بگذاري

و قدري آن طرف‌تر

عمارت‌هاي ‌مرمرين بيني‌

و اعصابت براي‌ سكه‌اي‌ اين‌سو و آن‌سو در روان باشد

زمين و آسمان را كفر مي‌گويي

نمي‌گويي؟!

خداوندا!

اگر روزي‌ بشر گردي‌

ز حال بندگانت با خبر گردي‌

پشيمان مي‌شوي‌ از قصه خلقت از اين بودن، از اين بدعت.

خداوندا تو مسئولي.

خداوندا تو مي‌داني‌ كه انسان بودن و ماندن

در اين دنيا چه دشوار است،

چه رنجي ‌مي‌كشد آنكس كه انسان است و از احساس سرشار است

دكتر علي شريعتي


 



نظرات شما عزیزان:

shima
ساعت20:29---6 آبان 1390
kheili bahal bood asisam

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در 27 آبان 1398برچسب:,ساعت 3:9 قبل از ظهر توسط ارتیمیس| |



قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت